تو زندگيت دنبال كسي نباش كه بتوني باهاش زندگي كني ...
دنبال كسي باش كه بدون اون نتوني زندگي كني ...!

هر کسي که برايم دلش سوخت عاشقانه شکست و دعا کرد
سنگ هم قصه ام را شنيد و صادقانه خدا را صدا زد.

وقتی گلدون خونمون شکست:

پدرم گفت:قسمت این بود.

مادرم گفت:حیف شد.

خواهرم گفت:قشنگ بود.

داداشم گفت:کاش دو تا داشتیم...

اما حالا که دل من شکسته کسی به فکرش نیست.

پاییز قریب و بیرنگ اون همه برگ مگه کم بود؟

گل من رو چرا چیدی؟

گل من بهار من بود

از بچگی بهم می گفتند همه را دوست بدار.

اما وقتی که فقط دل به یکی بستم بهم میگن فراموشش کن.

اگر تو نباشی هزار بار گریه هم مرا سبک نمی کند و

ابر های مهربان هم نمی توانند غباری را که بر دلم خواهد نشست بشویند...

اگر تو نباشی چه خواب باشم و چه بیدار حتم دارم روزگار تکه تکه کاغذیست افتاده در گوشه خیابانی دراز که پای هیچ عاشقی به آن باز نشده است.

اگر تو نباشی چه در کنار پنجره بایستم چه در شبستانی نمور و بی نور بنشینم

اشتیاقی برای دیدن آفتاب ندارم.دوری تو را بی تعارف و مبالغه حتی به اندازه ی یک نفس کشیدن تاب ندارم.

اگر تو نباشی...

گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست

گاهی دل آنقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره

یه حرف ساده هم گاهی چقدر غم میاره...

همیشه دوست داشتم مثل ابر باشم چون ابر اونقدر شهامت داره که وقتی دلش میگیره

جلوی همه گریه میکنه.

باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم؛من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.

خیلی سخته که بغض داشته باشي اما نخواي کسي بفهمه ... خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته که روز تولدت همه بهت تبريک بگن جز اوني که دوستش داری.

دختری از پسری پرسید که آیا اونو قشنگ می دونه؟

پسر جواب داد : نه

دختر پرسید: آیا دلش می خواد تا آخر عمر باهاش بمونه؟

گفت: نه

سپس پرسید که اگرترکش کنه گریه می کنه؟

پسر دوباره تکرار کرد : نه

دختر خیلی ناراحت شد....وقتی خواست بره در حالی که اشک از چشمانش جاری می شد ...پسر بازوهاشو گرفت و گفت:

تو قشنگ نیستی بلکه زیبایی...من نمی خوام که تا ابد با تو باشم من نیاز دارم که تا آخر عمرم با تو بمونم... و اگر تو بری من گریه نمی کنم بلکه می میرم...

هر گاه ناكام از دنيا رفتم مرا در تابوتي سياه بگذاريد تا همه بدانند سراسر زندگيم سياه بوده.
سپس دستم را از تابوت بيرون آوريد تا بدانند چيزي را با خودم نبردم.

و در پايان تكه يخي بر مذارم بگذاريد تا با اولين طلوع آفتاب به جاي قطره هاي اشك كسي كه هميشه انتظارش را مي كشيدم گريه كند.

می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی

با خودم عهد بستم بار دیگرکه تورا دیدم،بگویم از تودلگیرم. ولی باز تو را دیدم و گفتم : بی تومیمیرم

تقديم به عشقم  که راهی جز فراموش کردنش ندارم
بعد تنها ماندنم دریافتم؛قصه مادر بزرگم راست بود؛همیشه یکی بود یکی نبود.

چقدر سخته بعد سالها انتظار درست اون لحظه ای که مطمئن میشی معشوقت دوستت داره مجبور بشی اونو فراموشش کنی.

چقدر سخته بخوای کسی را که هر لحظه ی زندگیت را با یاد او به سر می بردی را فراموش کنی.

چقدر سخته پیشش باشی ولی بدونی هرگز بهش نمی رسی.

چقدر سخته بخوای وانمود کنی دیگه دوستش نداری.

چقدر سخته....

ز فراق سینه سوزت غم سینه سوز دارم ، عزیزم قسم به عشقت نه شب و نه روز دارم.

زمانی که طناب را به دور گردنم انداختن
چشمم به رفیقی افتاد که داشت به اشکای مادرم می خندید.
تو به افتادنم به خیابان خندیدی
ولی من تمام حواسم به مردم بود که عاشقه خندهات نشن.
شب بود شمع بود غم . شب رفت شمع سوخت
من ماندم و غم.

دلتنگی احساس قشنگیه وقتی بدونی اونیکه دوسش داری هیچوقت فراموشت نمیکنه

خدایا کسی را با کسی آشنا نکن.
اگر آشنا کردی مرحمت کن و جدا نکن.

اگه باز دوباره بیام سمت چشمات تو چشماتو به روم ببندی
نمیدونی دنیا تمومه برام لحظه ای که تو دیگه نخندی.

ندیدنت را با یا یک ساعت شنی اندازه میگیرم
یک صحرا گذشت...

هر کس به طریقی دل ما را میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه گر میشکند حرفی نیست
از دوست بپرسید که چرا میشکند...

به یاد هم بودن هدیه ای است که نیاز به با هم بودن ندارد

بودنت برای من مرگ تمومه غصه هاست
اگه تو نباشی پیشم زندگی باد هواست.

سر نوشت من مثل کلاغی می مونه
که تو بازی کلاغ پر حق پریدن نداشت...

هر کس بد ما را به خلق بگوید ما دیده به بد نمی خراشیم
ما خوب از او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم.

زلال باش...
فرقی نمیکنه یه گودال کوچک باشی یا دریای بی کران
مهم اینه زلال باشی تا آسمون با تو باشه.

چقدر سخته ببینی آهویی اسیر چنگ های یک شیر شده
ولی سخت تر از اون اینه که ببینی یک شیر اسیر چشمای یک آهو شده...

رفتی بی معرفت...
وقتی اومدی زیر چترم فکر کردم می خوای تا آخر منو همراهی کنی
ولی هیچ وقت ندونستم که قصدت این بود که خیس نشی
تا بارون بند اومد رفتی که رفتی

اگه یه روز خواستی گلم کسیو نفرینش کنی
بگو که مثل من بشه زجر جدایی بکشه...

 نگاه ساکت باران به روي صورتم دزدانه ميلغزد ولي باران نمي داند که من دريايي از دردم به ظاهر گر چه مي خندم ولي اندر سکوتي تلخ مي گريم