|
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : مینا
بعضی آهنگ ها هستن که گوش میدی میگی: من کی زندگیمو واسه این تعریف کردم که این از روش آهنگ ساخته!!!...
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 12:28 :: نويسنده : مینا
دیـــــــگر استفاده نمی کنم از میم مالکیت!!! شب بخیر قشنگ"ش"....
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : مینا
یه نفر ازم پرسید:میشناسیش؟
هـــــــــــــزار تا خاطره اومد جلوی چشمم
امـــــــــــــا
فقط یه لبخند زدم و گفتم:
میشناختمش...
چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 12:23 :: نويسنده : مینا
برایش نوشتم:
"به امید فردای بهتر"
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!
بعدهــــــــــــــــا فهمیدم
آن روز "الف" فردا را
یادم رفته بـــــــــــــــــــود...
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : مینا
کاش می شد درزمان عاشقی
عشق را درهرکجا فریاد زد
کاش می شد درشمارلحظه ها
عشق بی قید و قفس را یاد کرد
در حضورگرم و پرشوردو دست
لذت باهم شدن را یاد کرد
کاش می شد درکناریکدگر
ازحصاراین مکان آزاد شد
درکنارجاده های بی کسی
لحظه ها را یک به یک احساس کرد
کاش می شد دردل مرداب غم
شادی یک دل شدن را داد زد
بردرو دیوارهای قلبمان
عکس عشقی جاودان را قاب کرد
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : مینا
من بودم وتنهايي و یک راه بی انتها یک عالم گله و خدایی بی ادعا گم شده بودم میان دیروز و فردا تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم
نامم را خواندی.. گفتی بارانم
بی تو نه معنا دارد باران
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 13:25 :: نويسنده : مینا
یکبار هم تو برای من شعر بگو، و در شعرت از عشق برایم حرف بزن از عشقی که رنگش به سرخی آتش و عمق اش مثل دریا یکبار هم تو برای من شعر بگو که تمام شاعران جهان به احترامش بپا خیزند و تمام عاشقان دنیا اشک بریزند
دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : مینا
وقتی با کسی که دوستش داریبهم زدی.....
به نفر بعدی نگو رابطموندر حد چندتا اس بود....! مثل مرد وایسا بگو :اون عشقم بود،زندگیم بود،دوستش داشتم .... ولی رفت......
دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : مینا
همیشه ماندن دلیل بر عاشق شدن نیست... خیلی ها می روند تا ثابت کنند عاشق ترینند...
دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 13:2 :: نويسنده : مینا
وقعا دوست داشتن حس عجیبیه...ا!!! عجیبیش اونجاست که، صبح که از خواب بیدار میشی با فکرش بیدار میشی، شبام با فکرش خوابت میبره!!! عجیبیش اونجاست که، صبح که بلند میشی، بگی خدایا فقط ببینمش، حتی تو یه بر خورد!!! عجیبیش اونجاست که، کلاسای خودتو بعضی وقتا یادت بره که بری، ولی ساعت کلاسای اونو از بر باشی!!! قشنگیش اونجاست که، هر چی میخوای احساسی که وقتی میبینیش داری رو قایم کنی، ولی نمی تونی!!!! قشنگیش اونجاست که، وقتی داره نگات می کنه، نمی تونی نگاش کنی، ولی تا روشو بر می گردونه دوست داری زمان همینجوری بمونه و تو فقط نگاش کنی...!!! قشنگیش اونجاست که، اس ام اس ها و کامنتاشو شبی چند بار بخونی!!! بدیشم اونجاست که حسی که تو بهش داری، اون به تو نداره!!! پ ن: از همه بدترش اونجاست که دانشجو باشی، اونم یه رشته ی سخت و مزخرف؛ اونوقت انتظار داشته باشی مشروطم نشی!!!
دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 12:59 :: نويسنده : مینا
فریاد میزدم " فراموشش کرده ام "
اما امروز !
فقط یک عکس شبیه او مرا به سقوط وا داشت !
نفسم را زیر پاهایم گم کردم...
او فقط شبیه او بود !
و من را دیوانه کرد...
نمیدانم اگر او ، او بود چه میشد؟!
این دل بیچاره با چه حرفهایی تنش را گرم کرده . . . ! ! !
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : مینا
میخواهمتـــــــــــــــــ ـــ…
ولــــی…
دوری…
خیلی خیلی دور
نه دستم به دستانـــــــت میرسد
نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : مینا
کاش یکی پیدا میشد
وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون به جای اینکه بپرسه چته ؟ چی شده ؟ بغلت کنه و بگه : گریه کن …
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 20:1 :: نويسنده : مینا
ﺷــــــــﮏ ﻧﮑــــﻦ !...
" ﺁﯾﻨــــﺪﻩ ﺍﯼ " ﺧﻮﺍﻫـــﻢ ﺳﺎﺧﺖ ﮐﻪ ,
" ﮔﺬﺷﺘــــﻪ ﺍﻡ " ﺟﻠﻮﯾــــﺶ ﺯﺍﻧـُــــــﻮ ﺑﺰﻧــــﺪ !...
ﻗـــﺮﺍﺭ ﻧﯿـــﺴــــﺖ ﻣــــﻦ ﻫــــﻢ ﺩﻝِ ﮐﺲ ﺩﯾـــﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺴــــﻮﺯﺍﻧﻢ !...
ﺑﺮﻋـــــﮑــــﺲ ﮐﺴــــﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿــــﻢ ﻣﯿﺸــــﻮﺩ ,
ﺁﻧـــﻘـــﺪﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻣﯽ ﮐﻨــــﻢ ﮐـــــﻪ ,
ﺑﻪ ﻫـــﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺟــﺎﯼ " ﺍﻭ " ﻧﯿـﺴﺘـﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ " ﻟﻌﻨـــﺖ " ﺑﻔـــﺮﺳﺘـﯽ ...
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : مینا
چرا فکر می کنی چون دختری
بقیه ادامه مطالب...! ادامه مطلب ...
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 19:58 :: نويسنده : مینا
عکسشــو تو گوشــیت هی نیگــاه کنی ، واســه بار هــزارم . . .
انگــار تاحــالا نــدیدیش . . !
بگی خــو آخــه دلم همــش یه ذره میشــه بــرات . . .
بغــض کنــی و زرتــــی اشکــات بــریزه . .
شمــارشــو با ذوق بگــیری شــاید اینبار جــوابتو داد. . .
شــاید با مــهربونی بگــه جــــــونم . .
شــاید. . شــاید. . شــاید. . .ای تــــو روحــــت با هــمین شاید گفتــنات خــاطره . .
بــازم هــمین صــدای مســخــره تو گوشــت بپــیچه :
مشــــترک مورد نــظر پاسخــگو نمیــباشــد . . لطــفأ مجــددا بمــیرید . .
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:23 :: نويسنده : مینا
خوب ميدانم كه يك روز.....
يكي از همان روزهايي كه خيلي هم دور است..!.
مجبورم ببوسم و بگذارم كنار...... تمام چيزهايي را كه نداشتيم
دستهايت را،
عاشقي ات را....
همه را!.....
زندگي به من آموخت عادت احمقانه ايست..
چسبيدن به چ يزهايي كه مال تو نيستند...
امروز همون ر وز بود که مجبور شدم بذارمت کنار
ودوباره من تنها شدم تنهای تنها.....اونروز خیلی نزدیک بود
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : مینا
یه وقتایی هست که باید لم بدی یه گوشه و جریان زندگیت رو فقط مرور کنی و بعدش بگی...به سلامتی خودم که اینقدر تحمل داشتم..!
مادر مرا ببخش!درد بدنم بهانه بود کسی رهایم کرده که صدای بلند گریه ام اشکهایت را در آورد باز ببخش!
نه اینکه زانو زده باشم ..نه فقط دلتنگی سنگین است!همین!
دمش گرم .....باران را میگویم به شانه ام زد و گفت خسته شدی؟ امروز من به جات میبارم
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : مینا
دستشو گرفتم و آوردم پیش خدا گفتم من همینو میخوام...گفت بهتراز اینو واست کنار گذاشتم پامو کوبیدم زمین گفتم من فقط و فقط همینو میخوام آروم زیر لب گفت آخه قولشو به یکی دیگه دادم!...
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:19 :: نويسنده : مینا
اینجا زمین است. جایی که وقتی زانوهایت را از شدت تنهایی بغل گرفته ای...به جای همدردی برایت پول خرد می اندازند
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : مینا
گریه ام میگیرد...
وقتی میبینم کسی که عاشق من بود...
منت دیگری را میکشد....
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:15 :: نويسنده : مینا
کاش..... نجابتم رابهانه رفتنش نمی کرد.... که امروزبادیدن هرهرزه ای بگویم: اگراوبودم...نمی رفت...
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 11:14 :: نويسنده : مینا
کاش آدم ها یکم جرات داشتن
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین دلم واست تنگ شده.....
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم …
سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 20:13 :: نويسنده : مینا
چقدر دوست داشتم دیگران حرفهایم را بفهمند و چقدر دوست داشتم نگاه خیس مرا درک کنند چقدر دلم می خواست یک نفر به من بگوید چرا لبخندهای تو اینقدر بی رنگ است اما کسی نبود همیشه من بودم و من و تنهایی و این دفتر شعرم ...
سه شنبه 18 تير 1392برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : مینا
این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست
تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد اشعار پراکنده ی من مال کسی نیست
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : مینا
تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دام زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست ... تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خواهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد.
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : مینا
کــــــــــاش در کودکی میماندیم، جایی که فقط تلخیه زندگی ام شربت ســــــــــــــــرماخــــــــوردگی بود…
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : مینا
عاشــ❤ـــق اسمم می شوم وقتــــــــــــــــــــــــــی... تو ،صـــــدایم می زنی ...
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 19:26 :: نويسنده : مینا
دلتنگے |